کد مطلب:318391 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

گفتار سوم
گسترش اندیشه های سیاسی جایگزین

اندیشه ماركسیستی



ماركسیسم - لنینیسم یكی از جریانهای فكری است كه در مبارزات سیاسی و جنبشهای معاصر ایران، نقش ایفا كرده است.



پس از پیروزی انقلاب بلشویكی در شوروی، گروهی از تحصیل كردگان ایرانی كه با اروپا در تماس بودند و پیشرفتهای علمی و صنعتی غرب را می نگریستند، و همچنین جوانان پرشوری كه از ظلم و بی عدالتی حاكم بر جامعه رنج می بردند، تحت تأثیر حركتهای چپ گرایانه قرار گرفتند؛ به طوری كه از همان ابتدای تشكیل اتحاد جماهیر شوروی، حزب كمونیست در ایران شكل گرفت و بدین ترتیب افرادی با افكار كمونیستی آشنا شدند. از جمله دلایل شكل گیری افكار ماركسیستی در ایران، سرخوردگی از لیبرالیسم و ناسیونالیسم و دیكتاتوری رضاشاه بود، ولی مبلّغان این افكار، از همان ابتدا با حربه آزادی دست به انتقاد و مبارزه علیه ارتجاع و اشرافیت زدند و جراید آنها به «آخوند بازی و كهنه پرستی» حمله كردند.



ماركسیستها، ضمن نفی ارزشهای جامعه اسلامی و خرافاتی دانستن آنها، در جستجوی ایجاد جامعه ای سوسیالیستی مشابه شوروی بودند.



دكتر ارانی كه از روشنفكران ماركسیست و در واقع پدر ماركسیسم ایران است، یك گروه مطالعاتی از میان روشنفكران تحصیل كرده تشكیل داده بود كه ماتریالیسم دیالكتیك را به زبان ساده برای مردم بیان می كردند و به دنبال اصلاحات سیاسی - اجتماعی بودند. این گروه در سال 1316 دستگیر شدند و ارانی در زندان كشته شد.



با تغییر فضای سیاسی كشور پس از شهریور 1320، زمینه فعالیتهای مجدد كمونیستی فراهم شد. تبلور سازمانی این افكار، در حزب توده ایران بود كه در مهرماه 1320 تأسیس شد.



حزب توده مشكل عقب ماندگی ایران را ناشی از ساختار اقتصادی سرمایه داری جهانی می دانست كه موجب تسلط قدرتهای امپریالیستی بر ایران شده بود.



هدف حزب توده در مرحله اول محو سلطه كشورهای سرمایه داری غربی و استبداد دولتهای دست نشانده آنها در ایران و در مرحله دوم برپایی یك انقلاب سوسیالیستی بود.



با این كه حزب توده، متأثر از ایدئولوژی ماركسیستی بود و نحوه تشكیل حزب و موضع گیریهای آن حاكی از اعتقاد آن به ماركسیسم - لنینیسم بود، اما از شیوه های تند انقلابی و طرح شعارهای تند كمونیستی پرهیز می نمود و سیاست مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه خود را براساس شرایط سیاسی - اجتماعی آن زمان ایران و نیز براساس روابط شوروی با غرب، تنظیم كرده بود و لذا در چارچوب قانون اساسی مبارزه می كرد و به همین علت، در كابینه قوام 3 وزیر، و در مجلس 8 نماینده داشت. بدین لحاظ، حزب توده بیشتر به طرح مسایل اقتصادی، اجتماعی و رفاهی طبقه محروم می پرداخت و برای حفظ وجهه اجتماعی خود، بیشتر به مبارزات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روی می آورد و از وارد شدن به مباحث نظری و فلسفی، مانند: متافیزیك و ماتریالیسم تاریخی خودداری می كرد.(1)



در ابتدا، حزب توده با توجه به شرایط فرهنگی و بافت مذهبی جامعه تمایلات ماركسیستی خود را آشكار نكرد، حتی خود را طرفدار مذهب و به خصوص اسلام معرفی می كرد. بعد از سال 1339 است كه در ذیل اساسنامه خود بیان می كند:«حزب توده ایران سازمان سیاسی طبقه كارگر... و جهان بینی آن ماركسیسم - لنینیسم است»(2) و به دنبال ایجاد جامعه ای سوسیالیستی و تحولات عمیق در نظام اجتماعی ایران است.



حزب توده به لحاظ سازمانی و تشكیلاتی، قوی ترین گروه در زمان خودش بود؛ به گونه ای كه به محض اطلاع از خبر فرار شاه، در تهران به سرعت وارد عمل شد و مجسمه های محمدرضا را پایین كشید و شعار جمهوری سر داد. آیا این حزب توده كه می خواست حاكم شود، همان حزب توده واقعی بود یا ساختگی؟ در هر صورت، آنان نقش مهمی در پدید آوردن شرایط كودتای 28 مرداد 1332 ایفا كردند. اگر حزب توده واقعی بود صحیح تر این بود كه با مصدق كنار بیایند و اگر توده ایها انگلیسی بودند، نقش خوبی ایفا كردند؛ زیرا باعث شدند مصدق كناره گیری خود و بازگشت محمدرضا را بپذیرد و تسلیم شود.



مصدق وقتی دید خیابانها در تصرف توده ایهاست، وضع را نگران كننده دانست و با سفیر آمریكا ملاقات نمود و عجز خود را در مقابل حزب توده اعلام داشت و در این راستا، مقامات آمریكایی با محمدرضا شاه در ایتالیا ملاقات كردند. در تهران هم مصدق با تمام طرح آمریكا، موافقت كامل نمود.(3)



اصطلاح «توده ایهای انگلیسی» پس از كودتای 28 مرداد به سرزبانها افتاد و اسدالله عَلَم تعدادی از این عناصر را به مقام و منصب و ثروت رساند.(4)



چپ جدید



بعد از كودتای 28 مرداد 1332، چپ مدرن در ایران پا به عرصه حیات می گذارد و اقدام مسلحانه را در پیش می گیرد كه در اولین اقدام عملیاتی خود در دستبرد به یك بانك در شمال تهران در سال 1346 اغلب آنها دستگیر می شوند و بقایای آنان در دو تیم شهری و جنگلی در سال 1349 تجدید سازمان می یابند؛ اما تیم شهری دستگیر می شوند و تیم جنگلی هم كشته و یا دستگیر می شوند. این گروه از ادامه دهندگان ماركسیسم - لنینیسم بودند. بقایای این گروه با گروه دیگری كه بیشتر تحت تأثیر جریانات ماركسیستی آمریكای لاتین بودند، در سال 1350 «سازمان چریك های فدایی خلق ایران» را تشكیل می دهند كه مهم ترین عملیات آنها ترور چند نفر از نیروهای انتظامی و امنیتی رژیم، بمب گذاری و مصادره چند بانك بود و سرانجام در سال 1355 توسط ساواك متلاشی شدند.



علاوه بر چریكهای فدایی، چندین گروه ماركسیستی دیگر با گرایشات مختلف، از جمله: مائوئیستی در صدد مبارزه مسلحانه برآمدند كه در همان ابتدای كار توسط ساواك دستگیر شدند.(5)



«مجاهدین خلق» همانند فدائیان، تحت تأثیر سركوب قیام پانزده خرداد 1342 به سمت مشی مبارزه مسلحانه رفتند؛ ولی با تأثیرپذیری از اندیشه های ماركسیستی رایج در میان جریانات رادیكال مخالف رژیم، به تدریج سعی در تلفیق برخی از آرای ماركسیسم در قالب باورهای اسلامی نمودند و دچار التقاط شدند و با از میان رفتن رهبران اولیه مجاهدین در سال 1350، گرایش به ماركسیسم گسترده تر گردید و سرانجام در تیرماه سال 1354 به پذیرش ماركسیسم اعتراف كردند.



موج «چه باید كرد؟» در سالهای 55-1354 در میان نهضت مبارزه مسلحانهطنین افكن شد و با خود انبوهی از سؤالات گوناگون پیرامون آینده مبارزه رابه همراه آورد، از جمله: آیا مشی مسلحانه را می توان ادامه داد یا بایستی خاتمهیافته پنداشت؟ هنوز این سر درگمیهای ناشی از به بن بست رسیدن مشی مسلحانه سایه خود را بر سر زندانیان گسترده بود كه از اواسط سال 1356، درهای زندانشروع به باز شدن كرد. سرعت تغییرات نهضت در بیرون آن چنان پر شتاب بود كه بدون آن كه بر نهضت تأثیر خاصی بگذارند و قبل از آن كه در درون نهضت تشكل ویژه ایی ایجاد نمایند، انقلاب از مساجد آغاز شده بود و نه شكل آن، نه مشی آن، نه رهبری آن، نه تاكتیكها و استراتژی آن، و نه هیچ چیز دیگر آن ارتباطی و تشابهی با تفكرات، قالبها و مدلهای ذهنی نیروهای رادیكال نداشت؛ بلكه رهبری آن را كسانی در دست داشتند كه موفق شده بودند از «الله اكبر» بر بالای پشت بامها یك شعار سیاسی بسازند. واقعیت این شد كه تا «پیش آهنگ» خواست به خود آید، رادیو اعلام كرد: «این صدای انقلاب ملّت ایران است»، «رژیم شاه و نظام 2500 ساله شاهنشاهی سقوط كرد».(6)



نیروهای ملی



در مهرماه 1328 تعدادی از نمایندگان مجلس پانزدهم به رهبری مصدق در مقابل كاخ مرمر متحصن شدند و پس از اطلاع محمدرضا شاه، متحصنین به كاخ دعوت شدند و مورد پذیرایی قرار گرفتند و روز بعد مصدق با محمدرضا ملاقات كرد و این تحصن مقدمه ای برای تشكیل جبهه ملی شد.(7)



جبهه ملی از احزاب و گروه های مختلف با گرایشهای بسیار متفاوت، از جمله: لیبرالها، پان ایرانیستها، سوسیالیستها و گروه های مذهبی تشكیل گردید.



مهم ترین اهداف اعلام شده جبهه ملی حمایت از ملی شدن نفت، ایجاد حكومت ملی از طریق آزادی انتخابات، افكار و رشد و توسعه اقتصادی بود.



با كودتای 28 مرداد اعضای آن بعضی اعدام یا زندانی شدند و در سالهای پس از كودتا «نهضت مقاومت ملی» در ظاهر، مركز ثقل مقاومت علیه رژیم بود؛ ولی در واقع، به تعبیری نه نهضتی بود و نه مقاومتی توانست از خود نشان دهد؛ به گونه ایی كه از نیمه دوم سال 1332 تا آخر دهه 1330، فعالیتهای مهم نهضت مقاومت ملی، محدود به صدور چند اعلامیه و انتشار ناموفق روزنامه «راه مصدق» بود.



با تغییر اوضاع سیاسی جامعه در سال 1339، بقایای جبهه ملی دوره مصدق، جبهه ملی دوم را تشكیل دادند؛ ولی این تشكیلات به دلیل فقدان استراتژی منسجم و اختلافات داخلی نتوانست در تجدید حیات سیاسی جبهه ملی گام مؤثری بردارد.



در سال 1344 جبهه ملی سوم تشكیل شد ؛ امّا به خاطر فقدان رهبری و عدم انسجام فكری، عملاً راه به جایی نبرد تا اینكه در اوایل سال 1357، كم كم صدای مخالفت لیبرالها و بقایای جبهه ملی مصدق به گوش رسید. آنها كه عمدتاً در سنین بالای عمر بودند، با انتشار اعلامیه یا فرستادن نامه های بدون امضا به مقامات كشوری یا سفارتخانه ها و خبرگزاریهای خارجی اعلام وجود كردند و سپس اعلامیه های امضا شده به شاه و سایر مقامات ارسال كردند و بعضی از آنها هم با معرفی سفیر آمریكا در تهران، اظهار تمایل كردند كه با سفارت آمریكا در تماس باشند و این رویه را تا 13 آبان 1358 ادامه دادند.(8)



نهضت آزادی



جبهه ملی به خاطر گرایشات بسیار متفاوتی كه در برداشت، دچار انشعابات مختلفی شد كه مهم ترین آن در این بحث، نهضت آزادی است كه در جریان تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و نیز قیام 15 خرداد 42 در سیر اعتراض با رژیم قرار گرفت. سرانجام موضع گیری آنان در برابر رفراندم انقلاب سفید، به دستگیری مؤسسان آن منجر شد و در سال 1343 آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و یدالله سحابی به زندان محكوم شدند.



در مراسم افتتاحیه نهضت آزادی در سال 1340 رسماً اعلام شد كه «ما مسلمانیم و ایرانی و مصدقی». بدین ترتیب، سه اصل اسلام، ایران و مصدق، مبین مرام و شیوه نهضت آزادی است.



بازرگان تحت تأثیر لیبرالیسم غربی و اندیشه های مدرنیسم و با توسل به علم تجربی، سعی داشت تا بین نهادها و مفاهیم جدید غربی، با تشیع سازگاری و تلفیق ایجاد كند. تلاش وی معطوف به آشتی دادن بین دین و علم، و دین و ناسیونالیسم بود.



مهم ترین جنبه اندیشه های اصلاح طلبی بازرگان، نگرش دین در پرتو علم تجربی و آشتی بین دین و ناسیونالیسم است. با این هدف، كتاب «راه طی شده» كه مهم ترین كتاب بازرگان و حاكی از آن است كه علم جای وحی را خواهد گرفت، نوشته شد. تلاش بازرگان در علمی نشان دادن احكام اسلامی، برای اثبات حقانیت دین، در واقع، عصیانی علیه قالبهای سنتی فهم دین بود و بر همین اساس، افكار او، علی رغم تازگی برای مسلمانها، مقبولیت مردمی نیافت و فقط در میان بعضی از تحصیل كردگان دانشگاهی محصور ماند.(9)



هدف اساسی نهضت آزادی، مبارزه در جهت محو استبداد و اجرای قانون اساسی مشروطه بود. از این رو، هیچ گاه نظام سلطنتی موجود را نفی نكرد و حتی در آخرین ماه های حكومت شاه در حالی كه شعله های انقلاب همه جا را فرا گرفته بود، نهضت آزادی بر این موضع اساسی استوار بود و بازرگان، كمیته ایرانی «آزادی و حقوق بشر» را تشكیل می داد.(10)



قبل از انقلاب اسلامی، بازرگان صرفاً به بازگویی و معادل یابی برخی اصول دمكراسی با مفاهیم اسلامی پرداخته و نهضت آزادی هیچ طرحی از حكومت برای جامعه بعد از انقلاب ارائه نداد؛ چون در مبارزه سیاسی خود، قصد تغییر سلطنت و جایگزین آن با نظام دیگر را نداشت؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نوعی حكومت شورایی ملی معتقد بود كه در واقع، سازش بین دین و ناسیونالیسم است و در جای دیگر، بازرگان اظهار عقیده می كند كه قرآن، حكومت را از آن مردم می داند و مردم باید عامل و انتخاب كننده و اداره كننده آن باشند.



حكومت مورد نظر او همان است كه در اوان پیروزی انقلاب اسلامی، تحت عنوان «جمهوری دمكراتیك اسلامی» مطرح شد و مقبولیت نیافت.(11)



اسلام انقلابی به عنوان ایدئولوژی



در ادامه بررسی اندیشه سیاسی جایگزین، با توجه به اقتضای بحث و با عنایت به بعضی از نظراتی كه در این باب توسط محققان خارجی و داخلی ارایه شده است، برای تكمیل شدن بحث، نظری اجمالی بر اندیشه دكتر شریعتی خالی از لطف نیست. حامد الگار در بحث ایدئولوگ انقلاب، همطراز با امام خمینی قدس سره دكتر شریعتی را هم مطرح می كند و بعضی از محققان داخلی نیز چه بسا چنین نظری داشته باشند؛ در حالی كه مقایسه بنیادهای فكری قائل به همطراز بودن شریعتی با امام خمینی قدس سره، نشانگر عدم درك عمیق دیدگاه های امام خمینی قدس سره و دكتر شریعتی است.



شریعتی اولین نویسنده مسلمانی بود كه اصطلاح «جهان بینی» را در اندیشه دینی مرسوم كرد و افكارش را در قالب یك جهان بینی ارائه داد و تلاش كرد یك جهان بینی اجتماعی و ایدئولوژی تدوین كند كه تركیبی از اسلام و برداشت از مكتبهای جدید نظیر اگزیستانسیالیسم سارتر، هایدگر، هانری لوفر و مخصوصاً سنت ماركس است. او علی رغم مخالفت شدید با ماركسیسم، تسلیم بعضی از مطالب آن شده و در جزوه «حسین وارث آدم»، تاریخ قیام عاشورا را براساس برداشت مادی توجیه می كند. در این جزوه معبد همیشه در كنار قصر، و دكان روحانی در كنار حاكم و سرمایه دار است و به دلیل تشابه مسجد و كلیسا تكلیف روحانی و مسجد هم روشن است و به گونه ای در آثارش اسلام منهای روحانیت ارائه می شود. به عبارت دیگر، با بیان تشیع صفوی و تشیع علوی، ضرورت نوعی پروتستانیسم اسلامی را بیان می دارد.



البته، شكی نیست كه بسیاری از روشنفكران و جوانان تحت تأثیر گرایشهای رادیكال شریعتی به درون فرآیند مبارزه با رژیم شاه كشیده شدند، اما آنچه در اینجا مدّنظر است اینكه نقش دكتر شریعتی و جریان التقاطی رادیكال در بیان اندیشه و تفكر انقلاب اسلامی است كه تا حد زیادی جدای از عمل گرایی و شركت اقشار و طبقات تحصیل كرده در فرآیند عملیاتی انقلاب است. گرچه در این عرصه نیز اكثریت مردم، تابع روحانیت بودند و پایگاه مردمی جریان رادیكال در مقایسه با روحانیت بسیار ضعیف بود.(12)



در فصل چهارم، گسترش اندیشه های اسلامی جایگزین مورد بحث و بررسی قرار می گیرند.





1 - همان، ص 257.

2 - حسين فردوست، پيشين، ص 169.

3 - محمد شفيعي فر، پيشين، صص 177-176.

4 - همان، صص 179-177.

5 - همان، ص 184.

6 - همان، ص 190.

7 - همان، صص 229-226.

8 - اكبر خليلي، گام به گام با انقلاب، تهران: انتشارات سروش، 1360، صص 19و78.

9 - همان، ص 38.

10 - همان، ص 38.

11 - همان، صص 39و50.

12 - همان، ص 121 و حسين فردوست، پيشين،